به گزارش پایگاه خبری چل بیم، یکشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۱؛ گفتوگو خبرنگار چل بیم با گروه نمایشی تازه تاسیس به همین نام در جزیره قشم را بخوانید:
خودتان را برای مخاطبان معرفی کنید؟
حسین مسکینی هستم زاده ۱۳۷۵ در جزیره قشم دارای مدرک فوق لیسانس حسابداری.
چگونه به عرصه تئاتر وارد شدید؟
شاید در خانواده سبقه فعالیت هنری نداشته باشیم اما بسیار به این حوزه علاقه مند هستم و علاقه اصلیام به تئاتر از دوران کودکی شکل گرفت که سبب شد عاشقانه وارد این حوزه شوم.
تئاتر را از کانون سید الشهدا(ع) در کنار ساختمان شهرداری جدید قشم شروع کردم که امروزه آن بنا تخریب شده است و با گروه ها مختلفی کار می کردم اما به دلیل مشغله، کار مستقلی انجام نمی دادم بلکه بیشتر به گسترش مطالعات و نمایش نامه نویسی مشغول بودم.
در این فاصله تجربه فراوانی حاصل شد که نمونه ای از آن بازی در فیلم سندباد و سارا در حوزه کودک و نوجوان به کارگردانی غلامرضا آزادی است که تجربهای دلنشین بود.
معتقدم جزیره قشم این پتانسیل را دارد که بتوانیم تئاترهای حرفه ای تری در آن داشته باشیم و به کارهای کلیشه ای خاتمه داد که به همین منظور برای کار تئاتر از جیب شخصی هزینه می کنم.
شما در اولین کار مستقل خود اثر «چراغ» را در نهمین جشنواره استانی منطقه آزاد قشم به روی صحنه بردید؛ علت این انتخاب چیست؟
پرداختن به یکی از افسانه ها و قصه های قدیمی استان هرمزگان برای نشان دادن آن به نسل امروز از مهمترین دلایل و اهداف است. متاسفانه با وجود تکنولوژی از افسانه ها و قصه های کهن و اصیل هرمزگانی فاصله گرفته ایم.
هدف اصلی، زنده نگاه داشتن آداب و آیین های استان است که در دل کتاب ها محفوظ مانده و حتی در اینترنت نیز اثری از آن یافت نشده است.
موضوع در خصوص «دل کَنَک» است که افسانه ای قدیمی است و بر اساسی طرحی از استاد «علی رضایی» که یکی از قدیمی ترین محققان در حوزه خلیج فارس است انتخاب شده و به قلم «صدیقه صادقی» از فیلمنامه نویسان نام آشنای هرمزگان نگارش شده است. این افسانه کهن را در یک درام عاشقانه قرار داده ایم تا هم افسانه بیان شود و هم برای نسل جوان جذاب باشد.
این اثر چه پیامی را به مخاطب منتقل می کند؟
پیام اصلی داستان این نمایش، «تقابل بین خیر و شر» و داستان درباره یک دختر جن است که دل کنک نیز هست و عاشق مردی می شود که شغل آن حفاظت و راهنمایی کشتی ها با یک چراغ قوه است. نام مرد و نمایش نیز «چراغ» است که نماد راهنما است و مسیر سخت هدایت گری را به تصویر می کشد.
دختر دلکنک قصه از آن دسته افرادی است که سعی در گمراهی دیگران دارند و اتفاقا عاشق مرد راهنما می شود. دختر قصه نهایتا همراه مرد راهنما می شود در مسیر هدایت، مادر دخترک نیز به جمعشان افزوده می شود. در آخر می بینیم که در تقابل خیر و شر همیشه این خیر و نیکی است که پیروز و ماندگار می شود.
و همچنین این پیام را مخابره می کند که ما برای مقابله با مشکلاتمان نباید منتظر کسی یا چیزی باشیم بلکه باید خودمان دستمان را به هم بدهیم و با اتحاد و کمک هم از مشکلات عبور کنیم.
به عنوان کلام پایانی چه سخنی با مخاطبان دارید؟
خوشحالم از اینکه در این مسیر با همکاری اساتید زیادی از جمله علی رضایی، گروه زاروگه به سرپرستی علی یادگاری و همچنین هنرنمایی ایوب گلزاری به جذابیت نمایش افزوده شد. موفق شدیم در این تئاتر دستگاه هایی را مثل ساز باران را ابداء کنیم و گروه چل بیم توانست رتبه دوم بخش موسیقی و تقدیر طراحی صحنه و لباس را در کارنامه اولین حضور خود ثبت کند.
انتهای پیام/.